آیزنشتاین و معجزه تدوین
آیزنشتاین و معجزه تدوین
آیزنشتاین و معجزه تدوین_نقد هنری
آیزنشتاین و معجزه تدوین_سرگئی آیزنشتاین خالق زیباترین و نافذترین مونتاژهای سینما.
سرگئی آیزنشتاین که بود؟
سرگئی میخائیلویچ آیزنشتاین کارگردان، تئوریسین سینما و از پایهگذاران مکتب مونتاژ بود که در ۲۳ ژانویه ۱۸۹۸ در شهر ریگا که آن زمان تحت حکومت امپراتوری روسیه بود بهدنیا آمد.
پدر او یک معمار آلمانی تبار و مادرش سوئدی بود، و اولین تماس او با سینما در سفری بود که با مادرش به فرانسه رفته بود. آیزنشتاین از سنین نوجوانی شیفته تئاتر و هنر بود ولی به اصرار پدرش به تحصیل در رشته معماری مشغول شد که پیشه پدر را پیش بگیرد ولی در نهایت نتوانست این موقعیت را قبول کند و در سال 1917 از ادامه تحصیل کناره گرفت و به ارتش سرخ پیوست و در ارتش سرخ به تولید و سازماندهی سرگرمی برای سربازان کمک میکرد و در آن زمان توانست حرفهای که خواهان آن بود را پیدا کند
آیزنشتاین در حدود زمانی 1920 به تئاتر کابوکی ژاپن علاقهمند شد، که این علاقه بر ایده فلیمهایش تاثیرگذار بود. کمی بعد سینما توجه کامل او را به خود جلب کرد و اولین فیلم خود به اسم اعتصاب (Strike) در سال 1925 بعد از اولین مقاله خود در مورد نظریه های تدوین در نقد Lef با ویرایش آن متن توسط شاعر بزرگ ولادیمیر مایاکوفسکی صورت گرفت. در آن مقاله سرگئی آیزنشتاین به جای انعکاسی ایستا از یک رویداد گونه جدیدی را پیشنهاد کرد مونتاژ جاذبه یا مونتاژ آتراکسیون که در آن تصاویر به طور دلخواه و مستقل از رویداد ارائه میشوند و حتی پیوند زمانی هم با یکدیگر ندارد و تنها چیزی که باعث انتخاب آنها شده تاثیر تصاویر بر روان مخاطب است و مخاطب را به سمت هدفی که فیلم ساز دارد ببرد.
این اصول کل زندگی هنر آیزنشتاین را به جلو میبرد و در فیلم اعتصاب خود را به زیبایی نشان میدهد، همان زمان که او تصاویر کارگرانی که به دلیل اعتراض خود به دست سربازان تزاری به گلوله بسته میشوند را با تصاویری از گاوهایی که در کشتارگاه سلاخی میشوند پیوند میدهد.
نظریات سرگئی آیزنشتاین:
آیزنشتاین در سبک مونتاژ خود دو نظریه بنیادی داشت که یکی از آنها تحت تاثیر علاقه او به تئاتر کابوکی در ژاپن بود و براساس این نظریه کل هر چیز فراتر از جزء های آن است به این معنا که او معتقد بود در کنار هم قرار گرفتن دو تصویر مستقل معنایی جدید به وجود میآورد که حاصل پیوند این دو نما است.
سرگئی آیزنشتاین به دلیل علاقه به کابوکی شروع به مطالعه زبان ژاپنی کرد و ایده جدیدی رسید که پایه گذار نظریه تدوین مفهومی آن بود، ایزنشتاین با مشاهده زبان ژاپنی دریافت از کنار هم قرارگیری اشکال مختلف معناهای گوناگونی پدید میآید.
دومین نظریه بنیادی او تحت تاثیر دیالکتیک کارل ماکس بود، بر طبق این نظریه هر چیزی مانند تزی است که متضاد یا آنتی تز خود را به وجود میآورد و از ترکیب این دو عنصر متضاد عنصر سومی پدید میآید که با عناصر قبلی متفاوت است و سنتز است. مانند ترکیب تز بودن و آنتی تزی نبودن که باعث خلق سنتز شدن میشوند.
سرگئی آیزنشتاین در سه فیلم شاهکار خود از نظریههای مونتاژ خود استفاده کرده و آن سه فیلم اعتصاب یا Strike ساخته 1925، رزمناو پوتمکین یا Battleship Potemkin ساخته 1925 و اکتبر یا October: Ten Days That Shook the World ساخته 1927 هستند.
بسیاری از منتقدان بزرگ سینما معتقد هستند اگر آیزنشتاین به هالیوود راه پیدا میکرد باعث میشد سینما از جایگاه خود چندین پله فراتر برود.
در صحنه پلکان اودسا آیزنشتاین اوج هنرهنر خود را برای خلق موقعیتی که با روان مخاطب ارتباط برقرار میکند و آن را تحت تاثیر قرار میدهد، نشان میدهد

پلکان اودسا:
پلکان اودسا یکی از شاهکارهای سینمای صامت است.این صحنه متعلق به فیلم رزمناو پوتمکین است شامل 54 نما است و آیزنشتاین با نوع مونتاژ خود باعث شده مخاطب در هنگام تماشای آن سر تا پا چشم شود و با فیلم همراه شود.
در این صحنه آیزنشتاین با مونتاژی از نماهای کوتاه و سریع ورود سربازان تزاری و شلیک آن همراه با فرار مردم و چهره های ترسیده آنها اضطراب را به اوج خود میرساند و به دون نیاز به کلمه ای مخاطب را همسو میکند و دیدگاه خود را منتقل میکند، به راحتی میتوان گفت این صحنه بالاترین میزان هنر و توانایی آیزنشتاین را نشان میدهد.
شاید تکان دهندهترین نمای این صحنه کودکی است که در کالسکه درحال سقوط است و آیزنشتاین با پیوند این نما و نماهای دیگر باز روح مخاطب را به دست میگیرد و بدون نیاز به زیاده گویی سقوط قداست و اخلاقیات و حکمرانی ظلم و ستم را نشان میدهد.
یادداشتی از مهرانا بانگ طوسی
دیدگاهتان را بنویسید